فصل 15

همیشه همیشه دلم زندگی دو نفره خاصی رو میخاست. یه ذهنی میخاستم که اونم دو نفره بخاد. سال ها گذشت و گذشت تا بالاخره این اتفاق شگفت انگیز افتاد. هیچوقت ادمی به دلم نبود تا اینکه دلم با تو اشنا شد. وقتی بهم میگی دلم صدات رو میخاد انواع معنی های زندگی رو از این جمله زیبات برداشت میکنم. اینکه اون لحظه روحت نیاز به باهم بودن داره ، اینکه بدنت حسابی خسته شده و نیاز به مرهم داره. اینکه ذهنت دلش میخاد فقط به من فکر کنه و به هیچ چیز دیگه ای راه نده تا بهت وارد بشه. و مهمتر از همه خیلی اروم قل بخوری درون من و من برات از دنیاهای مختلفی بگم تا حسابی توی حرف های من غرق بشی و از ذهن پریشونت دور بشی. زندگی بهم ریختگی خودش رو داره ، من یه وظیفه دارم اونم سرحال کردن توست . سرحال کردن تو هم معانی مختلفی داره که توی موقعیت های مختلف باعث بشم خود خود خودت باشی و از خودت بودن پیش من کیف کنی. من همه مدلات رو دوست دارم. اصلا به این فکر نکن چی میشه ، من به تلاش کردنت ایمان دارم که دنده عقب نداری و هرکاری ازت بربیاد انجام میدی ، منم هستم تا هرموقع خسته شدی بهت لبخند بزنم و بگم اشکال نداره خسته شدی یکم استراحت و دوباره. من همیشه هستم و هیچوقت پشتت رو خالی نمیکنم. از اول گفتم الانم میگم بازم بهت میگم. دو نفره زندگی کردن مدلش همینه دیگه اره؟ مگه من چنتا شازده کوچولو دارم. عاشقتم

....